پیش از کشف استرالیا، مردم دنیاى کهن بی چون وچرا باور داشتند هر قویى سفید است چون تجربیات ایشان پیوسته این باور را تأیید میکرد. دیدن نخستین قوى سیاه براى چند پرندهشناس باید شگفتى جالبى بوده باشد؛ اما اهمیت داستان در این نیست. اهمیت داستان در این است که شکنندگى دانش ما را نمایان مىکند و نشان میدهد آموختن ما از تجربیات و مشاهدات با چه محدودیتهاى شدیدى روبهروست. تنها یک مشاهده کافى است تا گزارهاى کلى که دستاورد هزاران سال تماشاى میلیونها قوى سفید است بیاعتبار شود- تنها با دیدن یک قوى سیاه. این کتاب دربارهی اثر اتفاقات و جریانهاییه که بسیار احتمال وقوعشون پایینه. وقتی یک چیزی که از دایرهی تصورات ما خارجه و قابل پیشبینی نیست رخ میده که اتفاقا خیلی هم جنجالبرانگیزه و بازی رو عوض میکنه بهش میگن قوی سیاه. ما کنجکاویم که بدون در مقابل قوی سیاه باید چه کنیم و اصلا چه چیزهایی قوی سیاه هستند و چه چیزهایی قوی سیاه نیستند.
بررسی بیشتر این کتاب در بوکبال و گودریدز